عشق به شهادت
خداوند این آیه را نقل مىکند براى زنده باد اسماعیل که اسماعیل به قدرى خوب است که وقتى پدرش گفت بناست کشته بشوى گفت بابا جون انجام بده آنچه را بهت گفتهاند، نترس، خونم را حاضرم، ولى حضرت قاسم نگفت انجام بده گفت: مرگ از عسل شیرینتر است. این خیلى مهم است. اگر خدا اسماعیل را تجلیل مىکند چقدر ما باید تجلیل کنیم از حضرت قاسم، کربلا یه چیزهایى دارد که. یه وقت مکه به من گفتند که سمینار زن گذاشتهایم. گفتم والله سمینار زن مىخواهد چه کار کند همین سعى بین صفا و مرده سمینار زن است. یک زن کنیز، دو سه هزار سال پیش اینجا دویده، به همه پولدارهاى تاریخ مىگوید بیائید به جاى این زن، بدوید که اگر یک زن ایثار کرد من نامش را تاریخ نمىگذارم گم بشود. خیلى مهم است ولى بالاخره وقتى حضرت هاجر دوید آب زمزم پیدا شد. براى طفل مکه آب پیدا شد اما براى طفل کربلا آب پیدا نشد. ماجرا شد خونها ریخته شد اینها بردند در کوفه. بچرخانند تا بگویند اگر کسى با حکومت مخالفت کند دچار چنین سرنوشتى مىشود. اینها در کوفه سخنرانى کردند مردم کوفه هیجانى شدند رفتند در شام هیجانى شدند اجمالاً این اسارتها هم باعث شد که اینها سخنرانى کردند، کنار خرابه، توى کاخ امام سجاد (علیه السلام) با پسر یزید چند دقیقه خصوصى صحبت کرد یه مرتبه پسر یزید تا باباش آمد گفت: خاک توى سرت کند تو حسین را کشتى، یزید رفت سمت خانم. آن ور پرده خانم یزید گفت خاک توى سرت کند. یعنى زینب کبرى زن یزید را علیه یزید شورانید، امام زین العابدین (علیه السلام) پسر یزید را علیه او. اصلش اینها مواد منفجره بودند. قرآن مىگوید من مواد منفجره هستم. یه آیه داریم که قرآن مىگوید من دینامیت هستم «لو انزلنا هذإ؛ّّ. القرآن على جبل» اگر قرآن بر کوه نازل مىشد تکه تکه مىشود، یعنى من مواد منفجره هستم این اهلبیت امام حسین (علیه السلام) تمام رژیم بنى امیه را مثل دینامیت با سخنرانىها. انقلاب فرهنگى بود شمشیر نبود و اما سخنرانى، اسارت، شهادت، مظلومیت، قداست، عدالت، وفا، ایثار، کمالاتى که در کربلا. کربلا، کربلا نیست نمایشگاه تمام کمالات است
موضوع مطلب :