انس با بهترین دوست
به کوشش: علی باباجانی
گاهی میشود که حرفهایی داریم، ناگفتنیهایی که در گوشهای از دلمان مانده؛ دردِ دلهایی که نمیتوان آن را با کسی در میان گذاشت. هیچ کس این حرفها را نباید بشنود. هیچ کس از این دردها نباید سر در بیاورد، جز او؛ او که بهترین دوست است. آن وقت است که در تنهایی خود، خلوت میکنیم، سفرهای باز میکنیم به اندازه تنهایی خود، و دل و دیده و زبان را آماده میکنیم برای گفتن حرفهای نگفتنی. حتماً کسی آن بالا هست که این حرفها را بشنود. آن وقت است که میرویم و درِ خانهاش را میزنیم، با دلی پاک، با نگاهی ابری و بیانی هر چند ناقص. میرویم به سراغ او که نزدیکتر از خودمان به ماست و مونسترین یار، وفادارترین دلدار، و تنها مَحرم راز ماست. آن وقت است که با او مأنوس میشویم و از خودمان و درباره همه چیز میگوییم؛ و به راستی که خدا بهترین مَحرم راز است.
به این بهانه، به سراغ چند تن از طلبههای جوان حوزه علمیه قم رفتیم و از آنان پرسیدیم که: - اُنس با خدا یعنی چه؟
- چرا باید با خدا انس داشت؟
- انس با خدا چه شرایطی باید داشته باشد؟
- انس با خدا چه تأثیری در زندگی ما دارد؟
طلبه جوانی در گوشهای از حرم مطهّر حضرت معصومه(س)، تنها نشسته است و درسش را مرور میکند. سؤالها را با او در میان میگذارم. بی آن که خودش را معرّفی کند، میگوید:
باید بپرسید چرا نباید با خدا انس داشته باشیم؟ چون او تنها کسی است که مأنوس بودن با او میتواند در موفّقیتهای ما تأثیرگذار باشد. این یک نیاز است. نیاز واقعی هر انسان است که با خدا انس داشته باشد. من فکر میکنم انس داشتن با خدا آمادگی میخواهد. گاهی هم زندگی طوری پیش میرود که شرایط را برای انس با خدا فراهم میکند. گاهی هم باید خودمان شرایط را فراهم کنیم، وضویی بسازیم و به جایی برویم که فقط بتوانیم با او خلوت داشته باشیم. با این حال، در همه لحظههای زندگی باید به این فکر باشیم که مونس ما خداست. انس با خدا، تأثیرات فراوانی دارد. باعث تمرکز انسان در کارهایش میشود. دل آدم را متوجّه نیروی خاصّی میکند و مسیر رسیدن به موفّقیت را برایش هموار میکند.
عزیزاللَّه رضایی، طلبه اهل افغانستان است که پایه سوم تحصیلی خود را در مدرسه امام باقر(ع) میگذراند. او میگوید: انس با خدا، یعنی رابطه داشتن با خدا از طریق راز و نیاز. ما چون به خدا احتیاج داریم، باید با او انس داشته باشیم. وقتی که به دستورهای خداوند عمل کنیم، خود به خود، شرایط انس با خدا فراهم میشود. این میتواند تأثیرهای زیادی در زندگی انسان بگذارد، از جمله آن که سختی جان کَندن را برای او آسان میکند.
محمّد قمی، طلبه پایه ششم حوزه و دانشجوی رشته فلسفه است. او منتظر دوستانش است که بیایند تا به مُباحثه بنشینند. به همین خاطر، مختصر و خلاصه میگوید: انس با خدا، یعنی تقرّب. فطرت آدمی بر این میل استوار است؛ مانند فطرتهای دیگر بشر، از جمله رسیدن به آرامش و جاودانگی و زیبایی.
در مورد آثار انس با خدا از شنیدههای ما این طور برمیآید که انس با خدا، آثار بیحدّ و حسابی دارد؛ از جمله رسیدن به آرامش بیپایان و معنویت سرشار، و جهتدار شدن زندگی.
سید مهدی هاشمی، طلبه جوانی است که با دوستانش از اصفهان به قم آمده. او در اصفهان درس میخوانَد. با حوصله به سؤالهای ما چنین جواب میدهد:
انس، اوج علاقه و عشق نسبت به کسی و یک دل و یک رنگ بودن با اوست.
از آن جا که انسان برای رسیدن به کمالْ آفریده شده، باید در طی طریق، به یک منبع مورد اطمینانْ متّصل باشد که بهترین پشتوانه، خدا و انس با اوست.
شرط مهم انس با خدا، تبعیت محض و بدون هیچ چون و چرایی است.
بهترین و واضحترین تأثیر انس با خدا، رسیدن به کمال است که در صورت تحقّق انس با خدا، موانع را به راحتی میتوان پشت سر گذاشت.
هادی صادقزاده هم یکی از طلبههای جوانی
است که به پرسشهای ما این گونه جواب میدهد:
خود کلمه انس، از مؤانسه و همنشینی میآید. انسانها را هم به این خاطر انسان میگویند که معمولاً با هم انس میگیرند و همنشین هم میشوند. انس با خدا، یعنی همنشینی با خدا. حال این سؤال پیش میآید که مگر خدا جا و مکان دارد که ما برویم و با او همنشین شویم تا انیس و مونس یکدیگر شویم؟ خدا که دیده نمیشود تا برویم و همنشین او شویم. خداوند متعال، جسم نیست که ما او را ببینیم و جا و مکان هم ندارد؛ ولی «إنّ اللَّه أقرب الیکم مِن حَبل الوَرید؛(1) خداوند، از رگِ گردن به شما نزدیکتر است». از مضمون و محتوای بعضی از احادیث قدسی برمیآید که خداوند متعال را باید در دلهای شکستهدلان پیدا کرد. مثلاً در حدیثی داریم که: «القلب حرم اللَّه، فلا تسکن حرم اللَّه غیراللَّه؛(2) قلب ، حرم خداست. در حرم خدا، غیر خدا را جایگزین مکن».
پس طبق آیه و حدیثْ معلوم میشود که انسان، به راحتی میتواند با خدا انس پیدا کند و همنشین او شود، حتی در جای خلوتی که هیچکس هم نیست. انسان، عاشق است و خدا، معشوق. این عاشق و معشوق، باید همنشین باشند، با هم انس بگیرند و صحبت کنند. بزرگان فرمودهاند که قرآن، نامه معشوق است برای عاشق. اگر میخواهی معشوق با تو حرف بزند، قرآن بخوان؛ چون قرآن، نسخهای است که شفای همه دردهاست. اگر عاشق میخواهد با معشوق - که خدا باشد - ، حرف بزند، باید نماز بخواند و در پنج وقت شبانه روز، با او سخن بگوید.
انس با خداوند، باعث میشود که انسان به خدا یقین پیدا کند. وقتی که انسان به درجه یقین رسید، با او بیشتر انس میگیرد و همنشین خدا میشود. این انس، باعث میشود که کارهای انسان و گفتار و رفتارش خدایی باشد. انسان، رنگ و بوی خدایی میگیرد و در مشکلات، توسط او یاری میشود.
انسان هر جا میرود، بلاها و مصایب با اوست. باید به سوی خدا برود تا در امان باشد. پس ما هیچ پناهگاهی بهتر و مطمئنتر از درِ خانه خدا نداریم و باید به درگاه او برویم و با او همنشین شویم. به قول معروف، «با خدا باش، پادشاهی کن!». آخر این که انس با خدا، باعث میشود که انسان در همه جا خدا را حس کند و خدا هم به او کمک میکند.
محمّد بکایی، طلبه پایه ششم حوزه هم انس با خدا را عشق و محبّت و علاقه مخلوق نسبت به خالق میداند و میگوید: اگر انس با خدا نباشد، انسان، مثل موجود سرگردانی است که مبدأ هستی خود را گم کرده. نمیداند به کجا میرود و چه میکند؛ چون هیچ انسی ندارد و کم کم به سوی پوچگرایی و بیهدفی میرود.
انسان در هر جمع و گروهی که قرار میگیرد، سعی دارد که به بهترین جایگاه در آن گروه برسد و میخواهد خودش را با آن گروه، وفق دهد تا به کمال برسد. این انسان، اگر بخواهد با خدا انس داشته باشد، باید شرایطی را که خداوند برای انسان قائل است، به دست آورد. خداوند، کامل است و عاری است از تمام صفات سلبیه (منفی). انسان هم که نمیتواند مثل پیامبران الهی به نهایت کمال برسد؛ ولی باید سعی کند که در راه به دست آوردن شرایط انس با خدا، از هیچ تلاشی دریغ نکند.
شرایطی را که علی(ع) در «خطبه متّقین» نهج البلاغه ذکر کرده، میتوان سرمشق و الگویی برای انس با خدا قرار داد. انس با خدا، تأثیرات فراوان و بسیار مهمّی دارد و دید و نگاه انسان را به محیط و جهان هستی عوض میکند. دید یک انسان عاشقِ خدا با دید یک انسان معمولی تفاوت زیادی دارد. پس انسانی که با خدا انس میگیرد، جهان را منظّم، جهتدار و تمام هستی را به سوی کمال و سعادت بشر میبیند. این دید، باعث میشود که نسبت به همنوعان خود، برادرگونه رفتار کند. انس با خدا برای رسیدن به سعادت و خوشبختی انسان در تمام عرصههای حیات، تأثیرگذار است.
محمّد رضا مطهّری، روحانی جوانی است که
جواب سؤالهای ما را این گونه میدهد:
انس با خدا، یعنی با خدا بودن و همیشه به یاد او بودن و کارهای خود را برای رضای او انجام دادن. مثلاً کسی که معشوقی دارد، همیشه به یاد معشوق است و لحظهای از یاد او غافل نیست. در حالات مجنون نقل کردهاند که روزی لیلی بالای سر او آمد و گفت: «ای مجنون! این قدر طالب من بودی، من آمدم». مجنون گفت: «مرا به تو نیازی نیست؛ بلکه با یاد تو خوشم!».
این همان انس با خدا است. البته اصولاً این گونه مفاهیم، دست نیافتنی هستند و نمیتوان تعریف مشخّصی از آنها ارائه داد؛ بلکه این تعریفها از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ یعنی چیزی که درک آن، مشکل است. لذا آن را به شیء محسوسْ تشبیه میکنیم تا قابل درک شود.
انسان، مخلوقی است که خداوند، روح را آفرید و در کالبد او دمید. لذا همیشه دنبال خالقش میگردد و این، بحثی طولانی دارد که بزرگان عرفان و فلسفه، از آن به «عشق به کمال مطلق» تعبیر کردهاند. یعنی انسان همیشه دنبال هر چیزی که میگردد، همین که به آن رسید، بعد از مدّتی از آن بیزار میشود، غیر از خدا که گمشده حقیقی اوست. این جا بزرگان میگویند: انسان، فقط دنبال خداست و تا به او نرسد، آرام نمیگیرد. اصولاً انسانهایی که رنگ الهی دارند، همیشه یک آرامش خاصّی دارند که زندگی حضرت امام(ره) و مرحوم علامه طباطبایی(ره) و دیگر برزگان، نمونه بارز آن است.
انسانهایی که با خداوند مأنوس نیستند، دارای نوعی اضطراب و ترس هستند و همیشه نگراناند؛ ولی انسانهای الهی، همیشه آراماند و به آینده، امیدوار. لذا ما باید برای آرامش خود، با خداوند انس بگیریم. اگر انسان با او انس گرفت، لذّت حقیقی زندگی را خواهد فهمید. در احادیث ما وارد شده که: «المرءُ مع من أحب؛(3) مرد، با کسی است که او را دوست بدارد». پس اگر انسان، خداوند را دوست داشته باشد، خداوند همیشه با اوست و او هم همیشه با خداست و لذّتی بالاتر از این، قابل وصف نیست. راز خلقت، در انس با خداوند متعال است و بس.
حمزه علی عربمختاری هم طلبهای است اهل اصفهان. او به سؤالاتمان چنین پاسخ میدهد:
انس با خدا، یعنی این که همیشه خدای تعالی را بهترین دوست و یاور خود در تمام امور زندگی بدانیم. باید این دوستی به قدری اوج گرفته باشد که دیگر به راحتی نتوانیم از ذکر خدا غافل شویم.
همه موجودات، هر چه دارند و ندارند، از فیض الهی است و هرچه را هم که از غیر خدا بخواهند، به خود او برمیگردد. انسان هم که کاملترین موجودات است، پس چه بهتر که امورمان را مستقیماً از خود او بخواهیم و با او انس داشته باشیم.
انس با خدا، شرط خاصّی ندارد. هر کس در هر لحظه و هر مکانی میتواند با خدای متعال، انس داشته باشد. همانطور که حضرت موسی(ع) از خدای متعال پرسید: «کَیْف أصِلُ الیک؟؛ چگونه به تو برسم؟» و خدای متعال فرمود: «قصدک الیّ وصلک الیّ؛ همین که مرا قصد کنی، به من رسیدهای». البته انس به معنای واقعی آن، پس از این اتّصال و رسیدن به وجود میآید.
انس با خدا، بهترین راه کمال و استفاده از لحظههای زندگی است و به قدری زندگی انسان را شیرین میکند که حاضر نیست آن را با هیچ چیز دیگری عوض کند.
1 . ق، آیه 16.
2 . بحار الأنوار، ج 70، ص 25.
3 . علل الشرائع، ص 140.
موضوع مطلب :