قاصدک پر طلایی(حمیدرضا قدرتی)
09132147634***09190424302****09136931595
. آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
امنیت و انحرافات اجتماعی
نویسنده: حسین محبوبی منش چکیده:
یکی از اهداف اساسی امنیت ملی در هر کشوری، حفاظت از ارزشهای محوری و حیاتی نظام فرهنگی آن میباشد و درمقابل، از جمله کارکردهای عمدة هر نظام فرهنگی نیز، امنیت بخشی به زندگی اجتماعی و تداوم آن، تکوین هویت اجتماعی و ایجاد و حفظ همبستگی است. بنابراین انحرافات اجتماعی به مفهوم رفتارهای کجروانه و ناهمنوا با ارزشهای اجتماعی، از یک سو موجب اختلال کارکردی درعرصه فرهنگ و اجتماع گردیده و از سوی دیگر مانع تحقق اهداف امنیتی از بعد فرهنگی میگردد،لذا میتوان معضل انحرافات اجتماعی را هم به عنوان یک مسأله اجتماعی و هم به مثابة یک مسأله امنیتی مطالعه کرد که در هر دو صورت تابع ویژگیها و مفروضات خاص خود است. هدف اصلی این نوشتار، بررسی اجمالی مسأله انحرافات اجتماعی و امنیت (نظم و تعادل) اجتماعی در پارادایم آنومی در حوزه جامعه شناسی است که در چارچوب و در راستای این هدف اصلی، ابتدا ضمن مروری کوتاه بر مفاهیم کلیدی، مبحث بررسی انحرافات اجتماعی، به عنوان تهدید یا آسیب پذیری و نیز به مثابه مسألهای امنیتی، به اختصار تبیین گردیده، سپس رابطة میان انحرافات اجتماعی و نا امنی جهانی، در بستر فرآیند جهانی شدن و جامعه مدرن معطوف به انقلاب اطلاعات مرور میشود. واژگان کلیدی:
انحرافات اجتماعی، امنیت، مسأله اجتماعی، مسأله امنیتی ، تهدید، آسیب پذیری، امنیت اجتماعی، ناامنی جهانی. گسترش انحرافات اجتماعی از جمله مشکلات عمدهای است که امروزه گریبانگیر بسیاری از جوامع کنونی است. در جامعة ما نیز با توجه به ارزشهای دینی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی و ساختار جمعیتی بسیار جوان جامعه و وجود مشکلات عدیدة اقتصادی، انحرافات به عنوان یکی از بغرنج ترین و پیچیده ترین مسائل اجتماعی میباشد که موجب جریحه دار ساختن وجدان جمعی و چالش امنیت اخلاقی و اجتماعی گردیده است، به طوری که شاهد نگـرانی عمـده نخبـگان سیـاسی و علـمی جامعه هستیم. چنانچه اخلاق و ارزشهای اجتماعی را هسته اساسی نظم اجتماعی بدانیم، انحرافات اجتماعی به مفهوم رفتاری که به طور مستمر بر خلاف ارزش ها و هنجارهای اجتماعی عمل میکند، آسیبی اجتماعی تلقی میگردد که نتیجه قطعی و مسلم آن، سلب امنیت اخلاقی و اجتماعی است، لذا مطالعة علمی ربط و نسبت میان «امنیت و انحرافات اجتماعی» به عنوان یک مسأله اجتماعی ضروری مینماید. چارچوب نظری این مطالعه مبتنی بر پارادایم آنومی در حوزه جامعه شناسی انحرافات اجتماعی است که بر اساس آن نظریه های دورکیم و مرتون مطرح میگردد، اما قبل از طرح نظریه های فوق، ابتدا ضمن طرح مسأله و مروری کوتاه بر برخی از مفاهیم کلیدی، تلاش میگردد مقوله انحرافات اجتماعی به عنوان تهدید یا آسیب پذیری و نیز به مثابه مسألهای امنیتی تبیین گردد و رابطة انحرافات اجتماعی و ناامنی جهانی به طور مختصر تحلیل شود. مفاهیم کلیدی
مسأله اجتماعی
مسائل انسانی و اجتماعی هم سهل است و هم ممتنع؛ سهل است از آن لحاظ که هر انسانی به اتکای انسان بودن، خود را یک روانشناس میداند و به جهت زندگی در جامعه، خود را یک جامعه شناس به حساب میآورد و لذا هر یک از افراد جامعه به راحتی درباره مشکلات اجتماعی اظهار نظر میکنند. تشخیص مسأله اجتماعی از آن لحاظ ممتنع است که دارای پیچیدگیهای خاص خود میباشـد و بـه راحتـی و آسـانی نمیتواند به ادراک عامة مـردم درآید. چنان که «رابرت کینگ مرتون» جامعه شناس معروف آمریکایی در کتاب «مشکلات اجتمـاعی عصـر حاضـر»(1968) بیان میکند: «انسـانها هنـوز همـه اوضـاع و فـرآینـدهای اجتمـاعی مغـایر بـا ارزشهـای خـود را نشنـاختـهاند، لذا این کار جامعهشناس است که آثار و نتایج ناشی از حفظ ارزشها و اعمال خاص آن را کشف و اعلام کند، همان طور که باید آثار حاصل از کنار گذاشتن این ارزشها و اعمال را بیابد. در بررسی مفهوم جامعه شناختی مسأله اجتماعی بیان میشود که امری نسبی است و منشاء اجتماعی دارد و بیشتر توسط کسانی که قدرت سیاسی را در دست دارند، تعریف و ارزیابی میگردد. همچنین دارای دو جنبة عینی و ذهنی و رویة آشـکار و پنهـان است و نکتـه آخـر آن که برای شناسایی و اهمیت واقعی یک مسأله اجتماعی، نباید صرفاً به « ادراک عامه» اعتماد و اکتفاء نمود. در این مطالعه، پدیده انحرافات اجتماعی به عنوان مسأله اجتماعی تلقی میگردد که متأثر از شرایط و عوامل اجتماعی درونی و بیرونی است و دارای پیامدهای منفی اجتماعی میباشد، به نحوی که موجب جریحه دار ساختن وجدان جمعی و تهدید امنیت اخلاقی و اجتماعی میشود. عدم اصلاح چنین شرایطی، به مزمن، پیچیده و بزرگتر شدن مسأله و ایجاد بحران اجتماعی و نهایتاً بحران امنیتی منتهی خواهد شد. لذا لازم است در عرصه عمل، برای مهار و کنترل مسأله انحرافات اجتماعی در جهت افزایش ضریب امنیت اخلاقی و کاهش ضریب آسیب پذیری در مقابل تهدیدات اجتماعی و فرهنگی، از انرژی کنونی، نهایت بهره گیری را نمود. انحرافات اجتماعی
رفتارانحرافی به مفهوم رفتاری است که به طریقی با انتظارات مشترک رفتاری یک گروه خاص سازگاری نداشته و اعضای جامعه آن را ناپسند و نادرست بدانند.ملاک و معیار جامعه برای اطلاق واژة منحرف یا کجرو به فرد، ارزشها و هنجارهای اجتماعی است، لذا فردی که برخلاف آن معیارها عمل کند و در عمل خود پافشاری نماید، به طوری که موجب سلب امنیت اخلاقی و اجتماعی شود، از سوی اجتماع به عنوان منحرف و کجرو شناخته میشود و رفتار او در حوزه جامعه شناسی تحت عنوان « انحراف اجتماعی» یا «کجروی اجتماعی» مورد مطالعه و تبیین قرار میگیرد که اعتیاد، روسپیگری، انحرافات جنسی، سرقت، قاچاق، فرار از خانه، خودکشی و … از جملة این انحرافات میباشد. پدیده «انحراف اجتماعی»به مفهوم جامعه شناسی آن یعنی کجروی و تخطی از ارزشها و هنجارهای اجتماعی و «جرم» به مفهوم نقض قانون و قانون شکنی است که موجب سلب امنیت اجتماعی میشود و البته در طول تاریخ زندگی اجتماعی بشر وجود داشته است، چنان که به تعبیر دورکیم «تصویر وجود جامعهای عاری از آن محال است».مع الوصف شکستن نظم اجتماعی و انحراف از هنجارها، در جوامع سنتی به ندرت اتفاق میافتاد و اقوام و قبایل بر حسب سنتها و عرف جامعه از هنجارهای فرهنگی تبعیت میکردند. لذا این جوامع در یک نوع تعادل سنتی به سر میبردند و با انحراف اجتماعی به عنوان یک مسأله اجتماعی مواجه نبودند. آنومی
منظور از مفهوم «آنومی» یک وضعیت بی قاعدگی یا «بی هنجاری»است که در این شرایط افراد قادر نیستند بر اساس یک «نظام از قواعد مشترک» ارتباط متقابل برقرار کنند و نیازهای خود را ارضا نمایند. در نتیجه، نظم فرهنگی و اجتماعی از هم میپاشد. به عبارت دیگر آنومی به معنای شرایط بیهنجاری است، یعنی خلاء اخلاقی، تعلیق قواعد و گاهی بی قانونی است. بی هنجاری در واقع نشان دهنده شرایطی است که رفتارها از قبل به طور هنجاری معین شده و با یک بحران اجتماعی، وضعیت تعادل جامعه برهم ریخته است، در نتیجه ضرورت وجود و عمل به سنت مقرر را تضعیف میکند و به این ترتیب بی هنجاری گستردهای به وجود میآید که به زعم « پارسونز» به مفهوم « اختلال کامل نظم هنجاری است». امنیت
جستجوی «امنیت» به مفهوم کلی آزادی و رهائی از ترس و خطر و احساس ایمنی از هرگونه تهدید، یکی از نیازهای اولیه و اساسی انسانها از آغاز زندگی اجتماعی بوده است. ایده «امنیت انسانی» که در آن آحاد جامعه بشری، حریم خویش را از هرگونه تعرض و تهدیدی، آزاد، رها و ایمن حس کنند؛ آرمان والائی است که انسانها همواره در انتظار نیل به آن هستند، به طوری که از منظر امام علی (ع) امنیت به مثابه گوارا ترین نعمت، مایه رفاه زندگی و یکی از اهداف ذاتی و ماموریتهای اساسی حکومت اسلامی میباشد. از دیر باز، مفهوم امنیتبه معنای اعم و از جنگ جهانی دوم به این طرف، مفهوم امنیت ملی به معنای اخص، به عنوان یکی از مفاهیم اساسی و بنیادی مورد بحث و کنکاش اندیشمندان اجتماعی و محققان علوم اجتماعی و سیاسی و به مثابه ابزار سیاسی در دست نخبگان سیاسی و نظامی دولتها قرار داشته است. هر چند مفهوم امنیت مانند سایر مفاهیم اساسی و رایج در علـوم انسانی نظیر صلح، عدالت و آزادی در معرض تفسیرها و تعبیرهای گوناگون بوده است، مع الوصف در مقایسه با مفاهیم دیگر، دارای ادبیاتی فقیر و عقب افتاده و مفهومی نحیف و لاغر است و فاقد معنای روشن، واضح و مورد اجماع همگان میباشد، به طوری که بوزان امنیت را مفهومی توسعه نیافته میداند که «دچار طاعون ابهام است». هاگ مک دونالدکوشید ابهام مفهوم امنیت را رفع کند، ولی در نهایت با شکست و ناکامی روبرو شد و اعلام کرد که امنیت «مفهومی نارسااست». آرنولد ولفرز در مقاله خود که به قول «بوزان» شاید مشهورترین اثر مکتوب در زمینه مفهوم امنیت باشد، امنیت را به مثابه «نماد مبهم»تلقی میکند. تعاریف لغوی مفهوم امنیت در فرهنگهای لغت عبارتنداز: در امان بودن، آرامش و آسودگی، حفاظت در مقابل خطر (امنیت عینی و مادی )، احساس آزادی از ترس و احساس ایمنی ( امنیت ذهنی و روانی ) و رهایی از تردید و اعتماد به دریافتهای شخصی میباشد. بنابراین واژة «امنیت» به مفهوم رفع تهدیدات خطر، ترس و تردید و احساس ایمنی و آرامش تعریف مبهمی میباشد که بیشتر مناسب سطح فردی است و علاوه بر این امنیت و احساس امنیت، دو مقولة در هم تنیده، ولی جدا از هم هستند، چرا که ممکن است امنیت در واقعیت وجود داشته باشد، اما بنا به دلائلی احساس امنیت وجود نداشته باشد و یا بالعکس، احساس امنیت باشد ولیکن، امنیت واقعی وجود نداشته باشد و فرد در معرض بسیاری از تهدیدات ناشناخته باشد. «بوزان» در این باره اعتقاد دارد که: « احساس ایمنی ذهنی یا اعتماد به دانستـههای فسـرده، به هیـچ روی بـه منزلـه وجـود امنیت واقعــی یـا درستـی دریافتهای شخصی نیست، حتی اگر برای نمونه، فرد مرفهی را در کشوری مرفه درنظر بگیرید، تصویر زندگی روزمره او هیچ گونه جای تردیدی باقی نمیگذارد که امنیت در مفهوم جامع آن، به طور معقول از دایره دستیابی کامل خارج است». چرا که هر یک از افراد جامعه اعم از غنی و فقیر به طور نسبی در معرض تهدیدات مختلفـی از جملـه تهـدیدات طبیعی (مانندزلزله، قحطی، سیل)، تهدیدات فیزیکی یا جسمی (درد، صدمه و مرگ)، تهدیدات اقتصادی (سرقت یا تخریب اموال، عدم اشتغال)، تهدیدات حقوقی (زندانی شدن، فقدان آزادی بیان)، تهدیدات موقعیتی (از دست دادن شغل،تنزل رتبه)، تهدیدات اجتماعی (نبود اعتمـاد، فقدان تعهد، ترس از دست دادن آبرو و ارزشهای اخلاقی) و تهدیدات فرهنگی (عدم دسترسی به دانش و معرفت، تضعیف الگوهای فکری – رفتاری) قرار میگیرند. دانش پژوهان مختلف، با تأکید بر هر یک از تهدیدات فوق و نظایر آن، تعاریف اصطلاحی متعددی را در مورد مفهوم امنیت ارائه داده اند، ولی در اینجا یک تعریف نسبتاً کلی پیشنهاد میگردد: «امنیت در معنای عینی یعنی فقدان تهدید نسبت به ارزشهای کسب شده و در معنای ذهنی یعنی فقدان هراس از اینکه ارزشهای مزبور مورد حمله قرار گیرد». عنصر اساسی تعریف فوق، مفهوم ارزشها میباشد که نیازمند به توصیف غنی و تبیین قوی دارد تا از ابهام و کلیت تعریف امنیت بکاهد، بدین سبب سوالاتی نظیر اینکه ارزشهای کسب شده کدامند؟ آیا آنها ذهنی اند یا عینی؟ ثابتند یا متحول؟ آیا آنها ماهیت دوگانه و متناقض بایکدیگر ندارند؟ چه تفاوت و ارتباطی با مفاهیم دیگر مانند باورها، هنجارها، نمادها و ایدئولوژی دارند؟… مطرح میشود. بعد از پاسخ به سؤالات فوق، این سؤالهای اساسی مطرح میگردد که امنیت توسط چه کسی؟ برای چه کسی؟ و برای چه منظوری؟ امنیت برای دولت یا مردم؟ امنیت برای نیل به عدالت یا آزادی و یا هردو؟ آیا امنیت قابل حصول کامل است؟ چه کسی یا کسانی مسئولیت اصلی حفظ امنیت را بر عهده دارند یا باید داشته باشند؟ و بالاخره اینکه کدام تهدیدات امنیت را به چالش میکشاند؟پاسخ به سؤالات فوق، مستلزم طرح مباحثات و مطالعات پردامنهای است که از حوصله این مقال خارج است. ابعاد، گستره و سطوح امنیت
امنیت یکی از عناصر بنیادی بعد سیاسی نظم اجتماعی محسوب میگردد که دارای ابعاد متنوعی شامل ذهنی و عینی، داخلی و خارجی، فردی و جمعی میباشد و از لحاظ گستره نیز شامل حیطههای ملی، منطقهای و جهانی است، از جنبه سطح به سطوح خرد و کلان تقسیم میشود. هریک از این ابعاد، گستره و سطوح امنیت به نوبة خودبه خرده ابعاد دیگری تقسیم میشود، برای مثال، امنیت در سطح خرد میتواند شامل امنیت جانی، امنیت مالی، امنیت فکری، امنیت بیانی، امنیت اخلاقی، امنیت شغلی و امنیت حقوقی باشد و امنیت در سطح کلان نیز میتواند زیرسطوح اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و طبیعی یا زیست محیطی را دربربگیرد. انحرافات اجتماعی: تهدید یا آسیب پذیری
دولتها در بعد داخلی امنیت با مسأله آسیب پذیریها و در بعد خارجی امنیت با مسأله تهدیدات روبرو هستند و «فقدان امنیت و نا امنی، بازتاب ترکیبی از تهدیدها و آسیب پذیریهاست».بنابراین پدیده نا امنی در واقع برآیندی از تهدیدها و آسیب پذیریها است، چنان که مفروض اصلی «بوزان» در تحقیق خود آن میباشد که « تهدیدات وجود دارند و به دلیل آسیب پذیری در مقابل آن تهدیدات نا امنی بوجود میآید.» میتـوان گفت احتمـالاً آنچـه بیشتـر تهدیدات خارجی را تحریک مینماید و نا امنی را دامن میزند، مسأله آسیب پذیری میباشد، به همین جهت امنیت داخلی هر کشوری، پایه و اساس امنیت ملی آن محسوب میشود. «بدیهی است که امنیت ملی هر کشوری به عوامل درونی و بیرونی آن بستگی دارد، اما پشتوانه اصلی آن را باید در کم وکیف ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نظم اجتماعی درونی آن جستجو نمود». برای مثال، در بعد سیاسی، فریدمنوجود نقیصهای در ساختار سیاسی کشور و جنگ قدرت در داخل کشور را آسیب پذیری عمدهای تلقی میکند که به تهدیدات خارجی دامن میزند. میتوان اذعان نمود که فساد سیاسی و جنگ قدرت در عرصه داخلی موجب دوگانگی و بیگانگی سیاسی و اجتماعی و واپسگرایی در افراد جامعه میگردد که به طور غیر مستقیم در تکوین و گسترش انحرافات اجتماعی نقش دارد. همچنین به همین ترتیب میتوان ادعا نمود که مشکلات مختلفی در سطوح اجتماعی نظیر وجود نارسایی در ساختار اجتماعی جامعه از جمله بی هنجاری، بی اعتمادی در روابط بیرونی اجتماعی، ناهمدلی در عرصه اجتماع، جابه جایی یا کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی مانند، تعهد، صداقت، وجدان جمعی و تعهد اخلاقی و در بعد فرهنگی، اختلال در کارکردهای مثبت نظام فرهنگی (نظیر امنیت بخشی به زندگی اجتماعی، تکوین هویت اجتماعی، ایجاد و حفظ همبستگی، تأمین نیازهای ثانویه افراد)، شکاف فرهنگی و شکاف نسلی، تغییر الگوهای مرجع و رکود الگوهای فکری و رفتاری و در بعد اقتصادی نظیر افزایش سطح انتظارات توأم با کاهش امکانات، نبود فرصتهای برابر، شکاف طبقاتی، فساد اقتصادی، فقدان عدالت توزیعی، نرخ بالای بیکاری و وجود مشاغل کاذب، احساس محرومیت نسبی و عدم امید به بهبود وضعیت در آینده میتوانند در عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ایجاد و گسترش انحرافات اجتماعی به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش داشته باشند و بر «آسیب پذیری» انحرافات اجتماعی صحه گذارند. اما با توجه به تعریف پیشنهادی که فقدان تهدید و هراس نسبت به ارزشهای کسب شده در معنای عینی و ذهنی را «امنیت» تلقی میکند، وقتی در جامعه ای، ارزشهای فرهنگی و ارزشهای اخلاقی و اجتماعی که به عنوان ارزشهای اکتسابی، حیاتی و محوری شناخته میشوند، وقتی از سوی عوامل خارجی مورد تهدید قرار بگیرد، در این صورت بدیهی است انحرافات اجتماعی به مفهوم ناهمنوایی مستمر با ارزشها و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی تهدیدی امنیتی محسوب میگردد. بنابراین انحرافات اجتماعی به عنوان تهدید یا آسیب پذیری، به نوع تعریف از امنیت و عناصر آن و چگونگی نگرش به این واژه وابسته است و میتواند هم به عنوان یک تهدید و هم به مثابه آسیب پذیری محسوب شود، ولی به طور ژنریک و عمومی، انحرافات اجتماعی به عنوان آسیب پذیری اجتماعی شناخته میشود که در تحلیل مرتبه دوم، عامل تهدید امنیت اخلاقی و اجتماعی جامعه به حساب میآید، ولی در تحلیل مرتبه اول و در سطح کلان، عوامل درونی نظم اجتماعی در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عوامل اصلی تهدید امنیت اخلاقی و اجتماعی جامعه محسوب میشوند. براین اساس برای نیل به هدف راهبردی امنیت اجتماعی و اخلاقی به نظرنگارنده، به جای برخورد انفعالی با تهدیدات، بهتر است با اتخاذ یک رویکرد ایجابی در کاهش آسیب پذیریها و ایجاد مصونیت اجتماعی و فرهنگی اقدامات مضاعفی انجام شود. انحرافات اجتماعی به عنوان مسأله امنیتی
همان طور که ذکر شد از دیدگاه جامعه شناختی، اینکه از کدام بعد به مسأله نظم و امنیت جامعه نگاه کنیم، برداشت از بیسازمانی و نا امنی نیز متفاوت است. چنان که، از نظر کارل مارکس، بعد اقتصادی نظم اجتماعی با اهمیت تر است. او جامعه را به عنوان منبــع (شیوه ) تولید فرصت پنداشته و بی سازمانی اجتماعی را درعرصه اقتصادی ـ سیاسی میبیند، لذا مهمترین مسأله نظم اجتماعی از دیدگاه وی، قدرت، استثمار و ازخودبیگانگی است، اما برای دورکیم که بعد اجتماعی نظم اهمیت اساسی دارد، جامعه به عنوان میدان تعامل و اجتماع اخلاقی تلقی میگردد و بی سازمانی اجتماعی در عرصه هنجاری جامعه و کمّ و کیف انسجام هنجاری جستجو میشود که مبتنی بر اصول مشترک ارزشی در جامعه است، لذا مهمترین مسأله نظم اجتماعی از دیدگاه دورکیم، اعتماد، همبستگی و آنومی میباشد. بنابراین چنانچه مطابق نظر دورکیم، مبنا و منشاء نظم اجتماعی را در اخلاق و رعایت هنجارهای اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی بدانیم، بهتبع، انحرافات اجتماعی به مفهوم رفتاری ناهمنوا، که به طور مستمر ارزشها و هنجارهای اجتماعی را نقض میکند برحسب نوع، میزان و عمومیت آن در اجتماع و همچنین با توجه به ماهیت و منشاء نظم و قدرت سیاسی (ثروت، سنت، معرفت، زور و قانون)؛ میتواند به عنوان یک مسأله امنیتی تلقی گردد، با این وجود «نباید فراموش کرد که تلقی از امنیت، در ارزیابی هر فرآیند یا پروژهای تأثیر بسزایی دارد. به عبارت دیگر با تغییر برداشت از «امنیت» به طــور طبیعی عــوامل مــؤید و یا مخل امنیت نیـز تحول میپذیرد».در نتیجه الصاق هـر یک از برچسب های امنیتی، غیر امنیتی و ضد امنیتی، «همیشه با تسامح صورت پذیرفته و مبتنی بر پذیرش حجم زیادی از مفروضات است که همگی آنها به شدت لغزان و متغّیر مینمایند». بنابراین انحرافات اجتماعی به عنوان یک مسأله امنیتی منوط به پذیرش مفروضاتی از جمله موارد ذیل است: 1- تلقی از امنیت در نگرش نخبگانسیاسی به مفهوم فقدان تهدید و هراس نسبت به ارزشهای محوری معنا شود؛ 2- منظور از ارزشهای محوری، همانا ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی باشد؛ 3- عنصر اساسی و سازمان دهنده نظام سیاسی بر حول ارزشهای مذکور استوار باشد؛ 4- راهبرد امنیت ملی، معطوف به نگرش ارزشی – فرهنگی بوده و حراست از ارزشها در مرکز ثقل امنیتی و کانون اصلی محیط امنیتی جامعه قرار داشته باشد؛ 5- انحرافات اجتماعی بر یک تهدید خارجی دلالت کند. انحرافات اجتماعی و نا امنی جهانی
چنانچه امنیت اجتماعی را مانند «بوزان» به مفهوم «قابلیت حفظ الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، مذهب و هویت و عرف ملی با شرایط قابل قبولی از تحول»تعریف نمائیم، انحرافات اجتماعی چه به مثابه تهدید که به عوامل بیرونی مربوط است و چه به مثابه آسیب پذیری که معطوف به یک سلسله عوامل درونی در سازوکار اجتماعی میباشد، در هرحال میتواند عامل تهدید کننده امنیت اجتماعی محسوب شود. آنچه امروزه امنیت بسیاری از کشورها را مورد چالش قرار میدهد و باورها، ارزشها و نهادهای فرهنگی و هویت دینی و ملی جوامع را تهدید میکند؛ تهدیدی است که سخت افزاری ندارد و جهانی و بدون مرز است و مسبوق به تغییری بنیادی و سریع در عرصه ارتباطات به نام «انقلاب اطلاعات»میباشد که بعد از انقلاب کشاورزی و انقلاب صنعتی به عنوان سومین انقلابی است که کلیه مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جوامع را دستخوش تغییر و تحول نموده و جامعه بشری را با نوعی نا امنی مواجه کرده است. با مروری کوتاه در سیر تاریخی تحول جوامع بشری از ابتدا تا اواخر هزاره دوم مشخص میشود که «وقایع تـاریخ ساز» عموما با بروز «نا امنیهای کلان» همراه است. به عبارت دیگر هر آن چه «نقطه عزیمت» بــه شمار آمده، گرانبارتر از «نا امنی» برای انسان بوده است و از این رو پس از هر تحولی، تلاش برای رسیدن به «وضعیت امن»، و اولویت نخست سیاست واحدهای سیاسی مختلف را شکل داده است. انقلاب کشاورزی هر چند بشر را از دانه گردی و شکار حیوانات امنیت بخشید و اورا به تقلید و کپی گرفتن ازطبیعت واداشت، مع الوصف وی را به خاطر ترس از قحطی، خشکسالی، بلایای طبیعی و … دچار نا امنی کرد. انقلاب صنعتی نیز هر چند بشر را بر طبیعت سوار نمود و او را از نا امنی طبیعی و وابستگی به زمین ایمن ساخت و پیشرفت و رفاه را در قالب توسعه اقتصادی به بشر نوید داد و لیکن او را به خاطر نابرابری و احساس محرومیت نسبی حاصل از توسعه اقتصادی دچار نا امنی نمود، به طوری که پروژه توسعه اقتصادی «خود به بروز نا امنیهای متعددی در زمینههای زیست محیطی، اجتماعی، رفتاری، سیاسی و اقتصادی منتهی گردید که تلاش برای غلبة بر آنها، هم اکنون رسالتی جهانی در پاسداری از امنیت قلمداد میشود»و انقلاب اطلاعات و فناوری رایانهایو ارتباطات، جامعه جهانی را به واسطه توسعه و پیشرفت در حوزة وسائل ارتباطی در دو بعد زمان و مکان متراکم نمود، به طوری که به مثابه دهکدهای جهانی، ولی کوچک تفسیر و تلقی میشود که در آن، افراد بشر هر چند بسیار به هم نزدیک شده اند و از نا امنی بیخبری رهایی یافتهاند، اما درمقابل به خاطر ظهور پدیدهای به نام جهانی شدن خصوصاً در حوزه فرهنگ و اجتماع، نا امنی جهانی را برای جوامع بشری به ارمغان آورده اند، چرا که هویت فرهنگی، دینی وملی جوامع و ارزشهای اخلاقی و اجتماعی آنان از سوی فرهنگ غربی (خاصه فرهنگ آمریکایی) تهدید میگردد، به طوری که مانوئل کاستلز «از جهانی شدن به مثابه تهدیدی یاد مینماید که «واکنشهای هویتی» در پی رفع آن هستند. به عبارت دیگر، جهان آینده، صحنه کارزار دو قدرت معتبر است: جهانی شدن وهویت.گیدنز در تبیین مدرنیته، فرآیند فوق را با مفاهیمی چون «ناامنی هستی شناختی»و گسترش یافتن فضا و زمان مینماید بدین ترتیب که زندگی اجتماعی و فرآیندهای اجتماعی به طور روز افزون از مرزهای زمان و مکان فراتر رفته و به افول اجتماع و طلوع جامعهای که روابط آن سرد و از نوع روابط ثانویه است منجر میگردد و در این جامعه مدرن انسان دچار احساس ناامنی هستی شناختی میگردد که به مفهوم جدا شدن فرد از وجود و هستی زیستی شناختی و روان شناسی خویش است و طی آن انسان نمیداند که کیست، چیست و حتی کجاست… امروزه انقلاب انفورماتیک از طریق تکوین و تقویت پدیدة جهانی شدن، جامعه مدرن و جامعه اطلاعاتی، موجب انتقال سریع، وسیع و آسان شبهارزشهای غربی در جوامع دیگر گردیده و در نتیجه به گسترش انحرافات اجتماعی در آن جوامع دامن زده و موجب نا امنی فرهنگی و اجتماعی جوامع فوق در سطح جهانی میگردد، چرا که انسان جهانشمول جامعة مدرن، ضرورتی برای حفظ فرهنگ ملی و ارزشهای سنتی سرزمین آباء و اجدادی خود احساس نمیکند ... او برای مصرف خود دنبال کالایی میرود که تبلیغات به او القاء کرده است. نحوه پوشش، نوع خوراک، زمان تفریح و مکان استراحت، نحوه تفکر و بالاخره هرچه که با هستی و هویت او مربوط میشود، در تابعیت مطلق جامعه مدرن قرار دارد، درنهایت او درمییابد که به پدیدهای شیواره و بیاراده، سرگشته و بیهدف در عرصه متلاطم زندگی تبدیل شده و مانند خاشاکی به این سو و آن سو رانده میشود، این مقدمه همان چیزی است که «دورکیم» از آن به عنوان «آنومی» یاد میکند». موضوع مطلب : پیوند روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|